بازی اشكنك داره ، سر شكستنك داره با آل علی هر كه در افتاد ، ور افتاد . با اون زبون خوشت، با پول زیادت، یا با راه نزدیكت با این ریش میخواهی بری تجریش ؟ با پا راه بری كفش پاره میشه، با سر كلاه با خوردن سیرشدی با لیسیدن نمیشی برادر پشت ، برادر زاده هم پشت خواهر زاده را با زر بخر با سنگ بكش باد آورده را باد میبرد بالابالاها جاش نیست، پائین پائین ها راش نیست با دست پس میزنه، با پا پیش میكشه بادنجان بم آفت ندارد بارون آمد، تركها بهم رفت با یك گل بهار نمیشه با گرگ دنبه میخوره، با چوپان گریه میكنه بالاتو دیدیم ، پائینتم دیدیم بار كج به منزل نمیرسد با رمال شاعر است، با شاعر رمال، با هر دو هیچكدام با هرهیچكدام هر دو ! بازی بازی، با ریش بابا هم بازی با سیلی صورت خودشو سرخ نگه میداره با كدخدا بساز، ده را بچاپ با مردم زمانه سلامی و والسلام . تا گفته ای غلام توام، میفروشنت بمرگ میگیره تا به تب راضی بشه بوجار لنجونه از هر طرف باد بیاد، بادش میده با نردبان به آسمون نمیشه رفت با همین پرو پاچین، میخواهی بری چین و ماچین ؟ باید گذاشت در كوزه آبش را خورد به درویشه گفتند بساطتو جمع كن ، دستشو گذاشت در دهنش با یكدست دو هندوانه نمیشود برداشت به اشتهای مردم نمیشود نان خورد به بهلول گفتند ریش تو بهتره یا دم سگ ؟ گفت اگر از پل جستم رریش من و گرنه دم سگ بجای شمع كافوری چراغ نفت میسوزد بچه سر پیری زنگوله پای تابوته بچه سر راهی برداشتم پسرم بشه، شوهرم شد بخور و بخواب كار منه، خدا نگهدار منه بد بخت اگر مسجد آدینه بسازد --- یا طاق فرود آید، یا قبله كج آید بدعای گربه كوره بارون نمیاد بدهكار رو كه رو بدی طلبكار میشه برادران جنگ كنند، ابلهان باوركنند برادری بجا، بزغاله یكی هفت صنار برای كسی بمیر كه برات تب كنه برای همه مادره، برای ما زن بابا برای یك بی نماز، در مسجد و نمی بندند برای یه دستمال قیصریه رو آتیش میزنه بر عكس نهند نام زنگی كافور به روباهه گفتند شاهدت كیه ؟ گفت: دمبم بزبون خوش مار از سوراخ در میاد بزك نمیر بهار میاد --- كنبزه با خیار میاد بلبل هفت تا بچه میزاره، شیش تاش سسكه، یكیش بلبل بمالت نناز كه بیك شب بنده، به حسنت نناز كه بیك تب بنده بماه میگه تو در نیا من در میام بز گر از سر چشمه آب میخوره به یكی گفتند : سركه هفت ساله داری ؟ گفت : دارم و نمیدم، گفتند : چرا ؟ گفت : اگر میدادم هفت ساله نمیشد به شتر مرغ گفتند بار ببر، گفت : مرغم، گفتند : بپر، گفت : شترم بعد از چهل سال گدایی، شب جمعه را گم كرده به گاو و گوسفند كسی كاری نداره بیله دیگ، بیله چغندر ! بقاطر گفتند بابات كیه ؟ گفت : آقادائیم اسبه به كیشی آمدند به فیشی رفتند به گربه گفتند گهت درمونه، خاك پاشید روش به كچله گفتند : چرا زلف نمیزاری ؟ گفت : من از این قرتی گیریها خوشم نمیاد به كك بنده كه رقاص خداست بگو نبین، چشممو هم میگذارم، بگو نشنو در گوشمو میگیرم، اما اگر بگی نفهمم، نمیتونم بگیر و ببند بده دست پهلوون بمرغشان كیش نمیشه گفت بهر كجا كه روی آسمان همین رنگه به یكی گفتند : بابات از گرسنگی مرد . گفت : داشت و نخورد ؟ بمیر و بدم گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته